لطفا راجع به مطالب ذیل رهنمود و راه‌كار بفرمائيد. “افلاک تسعه” و….

لطفا راجع به مطالب ذیل رهنمود و راه‌كار بفرمائيد.
«”افلاک تسعه” “هفت به اضافه ی دو”
اگر به نُه، نَه بگویی، به ده می‌رسی و دوباره یک می‌شوی، منتها با یک صفر در جلو. این در وجهه‌ی عددی، نماد به خود رسیدن است، دوباره واحد شدن است، کنار زدن حجاب‌های ظاهری و باطنی و غوطه‌ور شدن در مطلق لایتناهی است. به تمثیل، گذر از “افلاک تسعه” و نیل به الوهیت خویش است. آنچه که حکمای الهی به انحاء مختلف در باب این مراحل گفته و شرح داده‌اند برای گذر بوده است نه برای ماندن و جاخوش کردن. در حرکت رو به بالا یا عروجی، پس از گذر از عوالم هفتگانه( که شرحش در کتاب کیمیاگری باطنی بیان شده است)، دو فلک باطنی دیگر قائل شده‌اند که از آن‌ها به نام‌های گوناگون از جمله “کرسی” و “عرش” یاد کرده‌اند. این‌جا به تمثیل مرکز فرمانروایی روح الهی توست، عمق وجودت و لطیف‌ترینِ آن است. مراد از کرسی؛ وجه فرمانروایی بر عوالم پایین‌تر است، و مراد از عرش که بالاتر از کرسی است؛ وجه ارتباط با لایتناهیِ وصف ناپذیر است. به بیانی ساده‌تر، وجهی از روح الهی که رو به پایین یعنی رو به عوالم مادون است “کرسی”، و آن وجهش که رو به بالا یعنی رو به سوی “مطلق لایتناهی” است، “عرش” گفته می‌شود. این روح الهی، حیات و آگاهی و حکم و رزق و… را از اَعلَی(‌لطیف‌تر) اخذ نموده و به جهان‌های مادون(‌ثقیل تر) می‌دهد. این کرسی و عرش، در وجود خود توست. واحدی است، که از وجهی، رو سوی مطلق دارد و از وجهی دگر، روی به عوالم پایین. اگر سالکی، واصِل شود، به واقع بر کرسی و عرش خویش دست یافته است یعنی از یک سو، از مطلق لایتناهی مستقیماً تغذیه می‌کند و از سویی دیگر بر مادون خویش فرمانروایی می‌کند. گاه سالک واصِل، در کرسی و عرش خود هم نیست، به فراتر می‌رود. روح او در لایتناهیِ لایُدرَک غوطه‌ور می‌شود. پس نیست تا بتوان از چیستی و چگونگی احوالش سخن گفت. او به اسرار رفته است. او مجذوب مطلق است و مطلقاً از اختیار خود و وجود مجازی خود، دست شسته است. در این کیفیت، آن “مطلق لایتناهی”، خود مستقیماً عوالم پایین را حکم می‌راند. معنای اسراری آیه‌ی شریفه‌ی ” هُنالِکَ الوَلایَةُ لِله الحَقّ”( این‌جا فرمانروایی از آنِ خدای حق است) در چنین کیفیتی بارز می‌شود. در این کیفیت، چنین سالکِ واصِلی چون یک نیِ توخالی است. هیچ دخالتی در روند هستی نمی‌کند بلکه فقط یک مجرای پاک و باز است که “حقیقت محض” آن طور که بخواهد از طریق او جاری می‌شود».
« مسعود ریاعی»

پاسخ:
آن‌چه در متن فوق آمده، بیان گوشه‌ای از وصف حال سالک است که هم منازلی پیش از آن دارد و هم مقامات بعد از آن. اما عرش لزوما مرکز فرماندهی نیست بلکه پایه‌ی مقطعی از آفرینش است که دارای موادِ پیدایش خواهد بود.
در پایان نیز باید تصحیح شود که؛ این انسان است که به چنین درکی خواهد رسید که اراده‌ی خود را فانی در اراده‌ی حق می‌داند اما همه‌ی شئونات محفوظ است. فتامّل.