❓پرسش
اسلام ته ته دين است.
اسلام ورژن آخر زندگی و زنده بودن است.
پيامبر اسلام ته پيامبرها و ته عاشقی است.
وعده سر خرمن نمیخواهم.
بد كردم قبول،
خريت كردم قبول،
خراب كردم قبول
ولی اينها چه ربطی به زندگی دارد؟
كجای اسلام حرف از شادی میزند؟
در آموزههای پيامبر، شادیهایش رو به من آدرس بدهيد.
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
بله قربان، اسلام ته ته دین است. درست است و دین، یعنی آیین زندگی ولی یک نکته را فراموش نکنیم که دین عبارتست از آنچه که یک انسان در تمام حیات ابدی خودش به آن نیازمند است و انسان آنچه که در این دنیا در حال گذراندن است، نسبت به آنچه که باید بگذراند یک چشم برهمزدن هم نیست. ولی باز هم باید دقت کنیم که چنانچه این یک لحظه هم شادی نداشته باشد، شادی، به جهان دیگر منتقل نخواهد شد.
اگر ته ته دین است، که هست، باید ته ته شادی باشد؛ ته عشق باشد؛ آخر آنچه که انسان بناست طلب کند باشد. همهی اینها درست است و در دین هست.
و اینکه فرمودید: اسلام ورژن آخر زندگی و زنده بودن است بله البته که همینطور است مگر میشود نباشد! منتها وقتی میگوییم: اسلام، یعنی آنچه که در خصوص حیات ابدی انسان برنامهی اجتنابناپذیر دارد.
شما وقتی در کم و کسریهای حیات خودت، اندکش را هم برنمیتابی انتظار نداشته باش که از آنطرف هر چه کردی، هر چه خوردی، هر چه گفتی، سر جای خودش باشد ولی باز هم اسلام ورژن آخر زندگی باشد. اسلام نسبت به آنچه که درد شما را باید درمان کند همان است که «شما اسلام میدانید و شما تسلیم آن هستی» نه اسلام یک چیزی است که در یک کتابی مکتوب باشد و در یک جایی قرار داده باشند.
بله، پیامبر اسلام به قول شما ته پیامبرها و ته عاشقیای است اما نباید غافل باشیم از اینکه پیامبر اسلام چون بنا بوده آخر عشق بازی را مطرح کند و از طرفی آخر عشق بازی را در میدان جنگ باید بیان بکند، انسان باید بسیار بسیار زیرک باشد که در حرفهایی که در میدان نبرد زده میشود راه زندگی را آن هم از نوع شادمانهاش به خوبی پیدا بکند.
کسی وعده سر خرمن نداده است اتفاقا وعدهای وجود ندارد؛ آنچه که وعده داده شده اگر نسبت به چیزی نباشد که هماکنون انسان به آن مبتلاست یا با آن درگیر است وعده نخواهد بود. انسان امکان ندارد به وعده دلخوش کند. حق با شماست؛ نباید به کسی وعدهی سر خرمن داد. حساب باید نقد باشد و حساب هم نقد است. هماکنون باید شادمان باشی. شرطش این است که چون در یک لحظه امکان چند جور تظاهر نداریم پس لازم است که ما ظهور و بروزی را داشته باشیم که در حقیقتِ جان خودمان به عنوان انسان کشدار یعنی همیشگی، از آن راضی باشیم. بنابراین حساب نقدِ نقدِ نقد است؛ بلکه بالاتر از نقد است، یعنی انسان قبل از اینکه عملی را مرتکب شود باید آن عمل را با جان، با نیت، مرتکب شود و پایان کار همان ارتکاب نفسی و جانی است.
اینکه فرمودید که: بد کردم قبول. خُب هر که بد کرد باید تاوان بدیش را هم بپردازد. چطور در جهت خوب، انسان یک چنین توقعی دارد که حق او کاملا داده شود؟ در اینگونه موارد هم اینچنین است. نادانی کردیم؛ نادانی دانایی نمیشود. خراب کردیم؛ باید بسازیم.
کجای اسلام حرف از شادی نمیزند! این را شما بفرمایید؟ شدیدترین آیات یا تهدیدآمیزترین آیات، آیاتی است که وعید جهنم را داده است که چنین و چنان میکنیم. آیا اگر انسان باخبر بشود از یک چنین نعمتی که وقتی به هر دلیل آلوده شد و نتوانست از مواهب هستی بهرهمند بشود، باید راه به جایی ببرد، باید پناه به جایی ببرد و آن پناه جهنم باشد؛ اگر بنا باشد جهنمی وجود نداشته باشد، اگر بنا باشد که پناهی وجود نداشته باشد و انسان نتواند خود را تطهیر کند، چقدر باید غصه بخورد؟ چقدر این هستی زیبا ترسیم شده و چقدر دقیق برنامهریزی شده که انسان تمام کجیها و اعوجاجهایی که دارد را باید اصلاح بکند و چون این «باید» از جان انسان نشأت میگیرد، یعنی این انسان است که حتما و حتما یک چنین مکانی را و یک چنین شرایطی را برای اصلاح خودش طلب خواهد کرد.
پس وقتی یک چنین امکانی در اختیار انسان گذاشته میشود آیا شادیای که از عمق این «بودن» و این امکان باید در دل انسان ایجاد بشود قابل توصیف است؟ تازه این بدترین هایش است. شما فرض کنید که آلودگی باشد و امکان اصلاح، نباشد حالا آنچه که نسبت به جهنم گفتند و توصیفی که از جهنم کردهاند، این وضعیت، یعنی وضعیت ناامیدی نسبت به عدم اصلاح بینهایت از جهنم بدتر است. بینهایت. چطور انسان امکان دارد که از جهنم خدای تعالی سپاسگزاری کند تا چه رسد از بهشت او!