پرسش
نظر جناب استاد را دربارهی پروتکلهای صهیون میخواستم.
بخشهایی از پروتکلها:
به این حیوانات الکلیست که شراب آنها را منگ و تباه کرده است، نگاه کنید؛ حیواناتی که فکر میکنند دارای حق و حقوق بیشتری هستند و با رسیدن به آزادی به این حقوق میرسند. این کارها شایستهی ما نیست و ما این راه را نمیرویم. عرق و شراب، ملتهای گوییم(صهیونیستها به انسانهای غیر یهودی میگویند: گوییم یا جوییم به معنای حیوانات نجس) را گیجکردهاست.
جوانانشان بر اثر میگساری کودن شدهاند و این کودنی و بلاهت، آنها را تنبل کرده و موجب شدهاست که در مرز مطالعهی میراث کهن فرهنگی متوقف شوند و از آن قدمی فراتر نگذارند. آنها هر روز هم بیشتر تشویق میشوند که در همین وضعیت بمانند و این تشویق و ترغیب به وسیلهی افرادی از ما صورت میگیرد که مخصوصا آماده و تربیت شدهاند تا جوانان گوییم را به این سمت سوق دهند.(پروتکل 1)
آزادی سیاسی ایدهای بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد اما هر یک از ما باید بداند که چگونه در موقع لزوم از این طعمه برای جذب گروهها و تودهها به سوی حزب خود و نابود کردن حزب مخالف که حکومت و قدرت را در اختیار دارد استفاده کند. این کار در صورتیکه حزب مقابل گرفتار میکروب ایدهی آزادی موسوم به لیبرالیسم باشد، آسان و ساده خواهد بود، زیرا به خاطر پایبندی به این ایدهی صرف از قدرت سیاسی خود تا حدی کوتاه می آید و اینجا، یقینا آغاز پیروزی اندیشهی ماست. (پروتکل 1)
شعار ما باید زور و فریب مردم باشد تا آنچه را که فریبکارانه به خوردشان میدهیم به عنوان یک امر صحیح بپذیرند و در درستی آن تردید نکنند. فقط زور میتواند در میدان سیاست پیروز شود مخصوصا اگر با تواناییهای ذهنی که برای سیاستمدارن ضروری است توأم باشند. این شر، تنها وسیله است برای رسیدن به هدف خیر. از اینرو نباید در استفاده از رشوه و تزویر و خیانت، تردیدی به خود راه داد. (پروتکل 1)
در گذشته ما نخستین کسانی بودیم که ندای آزادی، عدالت و برابری را در میان تودههای مردم سر دادیم. کلماتی که هنوز هم تکرار میشوند و کسانی آنها را تکرار میکنند که بیشتر به طوطی شباهت دارند و از هر سو به طرف طعمههای دام فرود میآیند. اینها رفاه و آسایش را از جهانیان سلب کردند چنانکه آزادی حقیقی را که قبلا از دستبرد تودهی عوام در امان بود نیز از فرد گرفتند. آن عده هم که خود را فرزانه و عاقل و اهل فکر و اندیشه تصور میکردند نتوانستند چیزی از معانی این کلمات بیمعنا و توخالی که شعارشان را میدهند بفهمند. متوجهنشدند که میان کلمات، تناقض وجود دارد. ملاحظهنکردند که در طبیعت، برابری و مساوات وجود ندارد و آزادی نمیتواند وجودداشتهباشد زیرا طبیعت خود آفرینندهی نابرابری و تفاوت در افکار و اخلاق و استعدادها. (پروتکل 1)
پاسخ
پروتکل عجیبی است. اگر این ترجمه درست باشد، هم حرفهای خوب و درست دارد و هم بد و خیلی غلط. نویسندگان آن یا ابله بودهاند یا جهان را ابله به حساب آوردهاند. لذا به قطع و یقین محکوم به شکست است.
گمان بنده این است که دشمنان ما بیشتر اعتبار پوشالی خود را از همین باورهای غلط ما به قدرتهای زیرزمینی خودشان گرفتهاند و ما را در نهانخانهی نفسمان ناامید از توان مقابله کردهاند.
لذا این پروتکل احمقانه و بدون پشتوانهی شعور سیاسی جهانی، یک دروغ بزرگ برای ایجاد رعب مخفی در دل جهانیان است.
زبانم بسته است.