❓پرسش
استاد لطف کنید نظرتان را راجع به متن زیر بفرمایید.
«در اسلام، آزادی تفکر هست و آزادی عقیدهای که بر مبنای تفکری درست شده باشد مطلوب اسلام است؛ اما آزادی عقیدهای که مبنایش فکر نیست، هرگز در اسلام وجود ندارد. آن آزادی معنایش آزادی بردگی است؛ آزادی اسارت است؛ آزادی زنجیر در دست و پا قرار دادن است، بنابراین حق با انبیا بوده است، نه با روشی که دنیای امروز میپسندد. حق با انبیا بوده است؛ که اینگونه زنجیرها را از دست و پای بشر میگرفتند، پاره میکردند و در نتیجه میتوانستند، بشر را وادار به تفکر کنند. اسلام از یک طرف با بتپرستیها به آن شدت مبارزه میکند و از طرف دیگر به همان بتپرست میگوید، اگر میخواهی خدا را بپذیری، درحالیکه بت را پذیرفتهای، قبول ندارم، باید خدا را با عقل آزاد بپذیری. آنقدر میگوید راجع به توحید مطالعه کن که انسان باید عالم شود، از مطالعه بر روی زمین و مخلوقات زمین و گیاهان و حیوانات و بدن و روح خودش، از مطالعه در آسمانها، خود به خود یک علمی به دست میآورد تا از مجرای علم به توحید برسد، به معاد و نبوت برسد…»
«متفکر شهید مرتضی مطهری»
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
✅پاسخ
بنا بر نظر استاد باید گفت:
چون آزادی تفکر هست، عقاید فراوان پدید آمده است.
اما نمیشود هنگام تفکر بگوییم: تفکری درست است که چنین و چنان شود.
این دیگر آزادی در تفکر نیست!