نظرتان راجع به یکی از حکایات نقل شده در جلسات آیت‌الله انصاری چیست ؟

❓پرسش
حکایات نقل شده در جلسات آیت‌الله انصاری
می‌فرمودند: یکی از علما در همدان به نام شیخ سلمان بود که اهل محراب و منبر و مرد بسیار خوبی بود، متصل به مسجد ایشان یک دکه‌ای بود که در آن دکه مردی به نام «تراب سیبیلو» منزل داشت. مردی دارای شارب زیاد و شیخ از دیدن او متأذی بود و غالباً که از در دکه‌ی او عبور می‌نمود صورتش را بر می‌گرداند که او را نبیند. زمانی شیخ سلمان ختمی گرفت که خدمت حضرت ولی عصر (عج) برسد و از آداب و این ختم آن بود که روز معینی غسل کند و مشغول به ذکری شود. اتفاقاً یکی از روزها که باید غسل کند موفق نشد، یعنی پولی نداشت و متحیر بود برای وجه حمام، در میان بازار که راه می‌رفت و متفکر بود تراب با عجله آمد و یک ده شاهی در کف دست او گذاشت و رفت. شیخ در عین حال که از دیدن او ناراحت بود از رسیدن وجه حمام خوشحال شد و برای غسل به حمام رفت. زمان گذشت تا ختم تمام شد اما کاری صورت نگرفت. شیخ سلمان تصمیم گرفت که ترک مراوده کند و دیگر با کسی معاشرت ننماید و به مسجد هم نرود. در خانه را به‌روی خود بست و دستور داد به اهل خانه که کسی را به منزل راه ندهند. در همان وقت یک مرتبه صدای در خانه بلند شد و دیدند تراب سبیلو وارد شد و در گوشه‌ای نشست. شیخ بسیار ناراحت شد که من مایل به ملاقات احدی نبودم خصوصاً این مرد، پس سکوت نمود و سرش را به زیر انداخت. بعد از چند لحظه تراب گفت: جناب آقا چرا می‌خواهی در خانه بنشینی و ترک مراوده با مردم بنمایی؟ برای آن‌که به ملاقات و زیارت آقا نائل نشدی؟! شیخ این سخن را که شنید برخاست و خیلی مؤدب نشست و موضوع وجه حمام هم به نظرش آمد، علاوه بر این کسی هم از تصمیم او آگاه نبود. بعد تراب گفت: اگر مایل به زیارت آقا هستی برخیز که برویم. شیخ برخاست و خیلی با ادب رفتند تا رسیدند به بازار آهنگر‌ها، تراب گفت: آن آقایی که عمامه سبز به سر دارد و در دکان آن مرد آهنگر نشسته آقا امام زمان (عج) است. شیخ سلمان به مجرد این‌که چشمش به آقا افتاد اعضا و جوارح او به لرزه درآمد و سکوت اختیار نمود و نتوانست از جا حرکت کند و سخنی بگوید. آقا در همان فاصله فرمودند: برو پیش تراب و هر چه به تو می گوید عمل نما.

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

پاسخ
این نگاه ،نگاه از منظر تصوُّف است.
این که امام به واسطه‌ی کسی که ظاهرش حکایت دارد!
به عاشق و دلسوخته‌ی خودش کمک کند نیاز به تأمل دارد.
اما این‌که کسی مثل تراب چنان باشد انکار نمی‌گردد.
کمک تراب نباید با فضل سلمان خلط شود.
التماس تأمل